بررسی مرز دوستی و تخصص در درمان روانشناختی، با نگاهی به سریال Shrinking
مقدمه: تغییر چهره درمان روانشناختی در رسانهها
در سالهای اخیر، تصویری که از رواندرمانگران در رسانهها و بهویژه سریالها و فیلمها ارائه میشود، تغییرات قابلتوجهی داشته است. دیگر درمانگرها صرفاً افراد سرد، مرموز یا فرهیخته نیستند، بلکه گاهی به شخصیتهایی صمیمی و حتی آسیبپذیر تبدیل میشوند؛ شبیه یک دوست. سریال پرمخاطب Shrinking نمونهای بارز از این تغییر رویکرد است؛ سریالی که در آن مرز بین درمانگر و بیمار، گاهی بهکلی محو میشود.
بازنماییهای جدید: درمانگر یا دوست؟
سریال Shrinking با بازی جیسون سیگل در نقش “جیمی لرد”، درمانگری است که عمیقاً در زندگی بیمارانش دخالت میکند. او با یکی از بیمارانش همخانه میشود، با همکارش رابطه عاطفی برقرار میکند و دخترش به صورت غیررسمی توسط رئیس او درمان میشود. این سریال تصویری خندهدار، اما در عین حال نگرانکننده از دنیای درمانگری ارائه میدهد؛ دنیایی که در آن روابط درمانی از چهارچوب حرفهای خارج شده و بیشتر شبیه روابط دوستانه شدهاند.
گذشته: درمانگر بهعنوان دیوار سفید
در گذشته، درمانگرها نقش “دیوار سفید” را ایفا میکردند؛ شخصیتی کاملاً بیطرف و ناشناس. پدر نویسنده مقاله، یک روانکاو فرویدی بوده که حتی اجازه نمیداد خانوادهاش در هنگام ورود یا خروج بیماران دیده شوند. او باور داشت که بیمار باید تمام فرافکنیها و خیالپردازیهایش را روی شخصیت خنثی درمانگر بیندازد.
این الگو در فیلمهای دهه ۱۹۴۰ میلادی نیز دیده میشود؛ مانند فیلم “Now, Voyager” که در آن درمانگر شخصیتی مرموز اما مؤثر است. در مقابل، فیلمهایی مانند “Kings Row” تصویری تاریک و نگرانکننده از درمانگرانی دارند که خودشان از مشکلات روانی عمیقی رنج میبرند.
تغییرات تدریجی: از درمانگر کامل به انسان معمولی
در دهههای اخیر، تصویری انسانیتر و واقعیتر از درمانگران در رسانهها ترسیم شده است. در فیلم “Good Will Hunting”، شخصیت درمانگر (با بازی رابین ویلیامز) درباره درد از دست دادن همسرش صحبت میکند. در سریال “The Sopranos”، درمانگر (با بازی لورین براکو) نهتنها اشتباه میکند بلکه خود نیز در جلساتی درمان میشود.
این رویکرد باعث شده مخاطب حس کند که درمانگرها نیز انسانهایی با ضعفها، احساسات و اشتباهات هستند، نه افرادی فراانسانی یا نابغه.
عبور از مرزها در Shrinking: هشدار یا همدلی؟
در Shrinking، به نظر میرسد هدف اصلی سریال نمایش قدرت ارتباط انسانی و آسیبپذیری مشترک میان درمانگر و بیمار است. اما نکته مهم اینجاست که این نزدیکی بیش از حد میتواند منجر به سوءتفاهمهایی جدی شود. آیا وقتی درمانگر با بیمار زندگی میکند، هنوز هم میتوان از یک رابطه درمانی اثربخش صحبت کرد؟
در فصل دوم سریال، خود شخصیت جیمی به این نتیجه میرسد که نمیتواند همزمان نقش درمانگر، دوست و همخانه را ایفا کند. این بازاندیشی، تلاشی است برای طرح دوباره مرزهای حرفهای.
رویکرد نسل جدید: بازتعریف رابطه درمانی
نسل جوانتر اغلب با اقتدار سنتی مشکل دارد و به دنبال روابط دوطرفه و برابر است؛ حتی در درمان روانی. بسیاری از بیماران امروزی ترجیح میدهند درمانگرشان کسی باشد که اشتباهات خود را بپذیرد، احساساتش را نشان دهد و حتی از تجربههای شخصیاش صحبت کند.
با این حال، چنین رویکردی میتواند خطرناک باشد. مرز حرفهای چیزی نیست که به راحتی نادیده گرفته شود. آنچه رابطه درمانی را مؤثر میسازد، دقیقاً همین ساختار حرفهای و اعتماد به تخصص درمانگر است.
رسانهها و خطر ایجاد سوءتفاهم
نقش رسانهها در شکلدهی باور عمومی درباره رواندرمانی بسیار مهم است. سریالهایی مانند Shrinking ممکن است باعث شوند افراد بیشتری به فکر مراجعه به درمانگر بیفتند، که خود امری مثبت است. اما در عین حال، ممکن است تصویر اشتباهی از ماهیت درمان روانشناختی منتقل شود.
درمانگر، هرچند انسانی با احساسات و ضعفهاست، اما دوست بیمار نیست. او یک متخصص آموزشدیده است که باید بتواند در عین همدلی، فاصله لازم را حفظ کند.
جمعبندی: چگونه رابطهای مؤثر با درمانگر شکل دهیم؟
یک رابطه درمانی سالم، نه باید سرد و غیرقابل دسترس باشد و نه بیش از حد صمیمی و شخصی. بهترین درمانگران کسانی هستند که همدلی، گوش دادن، پذیرش و حمایت را با حفظ استانداردهای حرفهای ترکیب میکنند. شاید بتوان گفت مدل ایدهآل، ترکیبی است از خرد دکتر برگر در فیلم “Ordinary People” و صمیمیت کنترلشده دکتر مگگوایر در “Good Will Hunting”.
پیشنهاد پایانی
اگر سریالها و فیلمها شما را به تأمل درباره سلامت روان و مراجعه به درمانگر سوق دادهاند، این یک گام ارزشمند است. اما هنگام انتخاب درمانگر، بیشتر از جذابیت شخصیتی یا حس نزدیکی، به تخصص، آموزش و مرزهای حرفهای توجه کنید. زیرا این مرزها، نه مانع بلکه محافظ سلامت روان شما هستند.